کد مطلب:298763 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:129

مدت زندگانی حضرت فاطمه و تاریخ رحلت آن بزرگوار


از اینكه حضرت فاطمه علیهاالسلام چند روز بعد از رحلت رسول اكرم صلی الله علیه و آله زندگی كرد و چند روز در بستر بیماری بودند اطلاع دقیقی در دست نیست. روایات مختلفی در این زمینه نقل شده است:

كمترین مدت را چهل شب [1] و بیشترین مدت را هشت ماه [2] نوشته اند.

بین این دو مدت روایاتی از جمله: دو ماه [3] ، صد روز [4] ، هفتاد و پنج


روز [5] ، سه ماه [6] ، شش ماه [7] وجود دارد.

در مورد سن حضرت فاطمه علیهاالسلام به هنگام رحلت نیز روایات متعدد نقل شده است. قول مشهور در نظر علمای شیعه سن هیجده سالگی [8] است، قولهای دیگر چون، بیست و سه سال [9] ، بیست و چهار، بیست و پنج، بیست و هشت [10] ، بیست و نه [11] ، سی [12] و حداكثر سی و پنج [13] است.

هم چنین روز وفات آن حضرت مبهم است اكثر علمای شیعه گفته اند در روز سوم جمادی الاول سال یازدهم هجرت [14] واقع شد و به روایت دیگر در شب سوم ماه مبارك رمضان [15] ، سیزدهم ماه ربیع الاول [16] است.


چون دختر پیامبر بدرود حیات گفت، عایشه خواست به حجره ی او برود اسماء بنت عمیس طبق وصیت، او را راه نداد، عایشه به پدر خود ابوبكر شكایت برد كه این زن خثعمیه [17] میان من و دختر پیامبر درآمده است و نمی گذارد من نزد جسد فاطمه علیهاالسلام بروم، و او حجله ای چون حجله ی عروسان ساخته است، ابوبكر به كنار حجره ی فاطمه علیهاالسلام آمد و به اسماء بنت عمیس كه در این هنگام زن ابوبكر بود، گفت: چرا نمی گذاری زنان پیامبر نزد دختر او بروند، چرا برای فاطمه علیهاالسلام حجله ساخته ای. اسماء گفت زهرا علیهاالسلام به من وصیت كرده است كسی بر جنازه ی او وارد نشود و چیزی كه برای جسد او ساخته ام وقتی زنده بود به او نشان دادم و از من خواست كه مانندش را برایش بسازم. ابوبكر گفت: حال چنین است هر چه به تو گفته چنان كن. [18] .

یعقوبی می نویسد: تعدادی از زنان پیامبر در بیماری حضرت فاطمه علیهاالسلام نزد او آمدند و گفتند ای دختر پیامبر ما را از حضور در غسلت بهره مند ساز. حضرت فرمود: آیا می خواهید آنچه درباره مادرم گفتید درباره من نیز بگویید، نیازی به شما نیست. [19] .

پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله هنگام رحلت نه زن داشت. [20] از جمله زنانش عایشه دختر


ابوبكر، حفصه دختر عمر بود. پس از ماجرای سقیفه كه ابوبكر به خلافت دست یافت، عایشه احساس پیروزی و برتری بر دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله می كرد و هر روز زنان مدینه به نزد حضرت فاطمه علیهاالسلام می رفتند و سخنان زهرآگین و نیش دار عایشه را به او می رساندند كه حضرت هنگام رحلت دلی پر درد از عایشه داشت. [21] .

ابوبكر و عمر پس از رحلت بانوی اسلام حضرت زهرا علیهاالسلام نزد علی علیه السلام آمدند تا به وی تسلیت گویند و ضمنا به حضرت گفتند ای اباالحسن در نماز خواندن بر جنازه ی دختر پیامبر صلی الله علیه و آله بر ما سبقت نگیری. [22] .


[1] ر. ك: مقاتل الطالبين، ص 49، بحارالانوار، جلد 43، ص 191.

[2] ر. ك: ذخاير العقبي، ص 52. بحارالانوار، جلد 43، ص 213. اعلام النساء، جلد چهارم، ص 130.

[3] ر. ك: بحارالانوار. جلد 43، ص 213، ذخاير العقبي، ص 52.

[4] ر. ك: بحارالانوار. جلد 43، ص 213، ذخاير العقبي، ص 52.

[5] ر. ك: بحارالانوار. جلد 43، ص 7، منتهي الامال، جلد اول، ص 136.

[6] ر. ك: الطبقات الكبير، جلد هشتم، ص 18. اعلام النساء، جلد چهارم، ص 130. بحارالانوار جلد 43، ص 213.

[7] ر. ك: الطبقات الكبير، جلد هشتم، ص 18. صحصح بخاري، جلد پنجم، باب 155، حديث 704، ص 252. مقاتل الطالبين، ص 49، انساب الاشراف، جلد اول، حديث 1186، ص 586. البدايه و النهايه، جلد سوم، ص 249. احقاق الحق، جلد دوم، ص 369.

[8] ر. ك: بحار الانوار، جلد 43، ص 215.

[9] ر. ك: اعلام النساء، جلد چهارم، ص 130.

[10] ر. ك: تاريخ يعقوبي، جلد اول، ص 512، بحار الانوار، جلد 43، ص 214.

[11] ر. ك: اعلام النساء، جلد چهارم، ص 130.

[12] ر. ك: الطبقات الكبير، جلد هشتم، ص 18، كامل، جلد دوم، ص 36، اعلام النساء، جلد چهارم، ص 130.

[13] ر. ك: اعلام النساء، جلد چهارم، ص 130.

[14] ر. ك: منتهي الامال، جلد اول، ص 135، جلا العيون، ص 268.

[15] ر. ك: كامل، جلد دوم، ص 36، ذخاير العقبي، ص 52، كشف الغمه، جلد دوم، ص 125.

[16] ر. ك: مناقب، جلد سوم، ص 406.

[17] ر. ك: زندگاني فاطمه زهرا عليهاالسلام، جعفر شهيدي، ص 156، در پاورقي اين صفحه آمده است: «خثعم از قحطانيان و از عربهاي جنوب بوده است و اين سرزنشي است كه عدنانيان، (و از جمله قريش) به قحطانيان مي كردند».

[18] ر. ك: بحار الانوار، جلد 43، صص 190- 189. ذخاير العقبي، ص 53. اعلام النساء، جلد چهارم، ص 131.

[19] ر. ك: تاريخ يعقوبي، جلد اول، ص 512.

[20] ر. ك: مروج الذهب، جلد اول، ص 638.

[21] ر. ك: نقش عايشه در تاريخ اسلام، جلد اول، ص 95.

[22] ر. ك: بحار الانوار، جلد 43، ص 199.